دلم تنگ می شـود گاهـی ... برای یک دوستت دارمِ سـاده ! دو فنجـان قهــوه ی داغ ! سه روز تعـطیلی در زمسـتان ! چـهار خنـده ی بلنــد ! و پنــج انگشـتِ دوست داشتـنی ! که لابلای انگشتانم جای گیرد...
در این زمانه آدمها …! حتی حوصله ندارند به حرفهای سر زبانی یکدیگر گوش دهند … چه برسد به اینکه بخواهند سطر سطر روح ِ تــو را بخوانند … در واژه نـامـه ی مجـازی ..!
مــن عـاشـق تــو هـسـتـم … عاشق چشمانى که اقیانوسى از آرامش را در خود دارد عاشق دستانى که خداوند، نوازش را با الهام از آنها معنا کرده است ! و عاشق لبخندى که زیبایى را تمام و کمال به تصویر مى کشد دوسـتـت مـی دارم
همیشه برای کسی بخند که میدانی به خاطر تو شاد میشود... برای کسی گریه کن که میدانی وقتی غصه داری و اشک میریزی برایت اشک میریزد... برای کسی غمگین باش که در غمت شریک است... وعاشق کسی باش که دوستت داشته باشد....
زندگی را نخواهیم فهمید اگر… دیگر آرزو کردن و رویا دیدن را از یاد ببریم و جرات زندگی بهتر داشتن را لب تاقچه به فراموشی بسپاریم، فقط به این خاطر که در گذشته یک یا چند تا از آرزوهایمان اجابت نشدند که حتما حکمتی در اجابت نشدن آن ها بوده است …
من تو نبودت! جز اشک وحسرت! جز گریه کردن ! کاری ندارم! بی تو نمیشه! بی تو نمیخوام! حتی ی روزم دووم بیارم! بی تو چجوری! با خاطراتت! روزها وشب هامو بگذرونم! خاطره هامون از خاطرت رفت! حتی هنوزم دلتنگشونم!
مرسی چشمات خوشکل میبینه ... ! مرسی که اومدی. ..