اس ام اس جدید

۹ مطلب در دی ۱۳۹۲ ثبت شده است

سلام@@9

خوبین؟؟؟؟؟؟@@13

میدونم ک خوبین ....@@1

خب دیگ رفتنی شدم......خدا بیامرزتم!!!!!!!!!@@7@@5


 خدافظ
همگی@@14

zibazibazibaziba

آهاے اפنایـے ڪـــہ یڪے בפستتـפטּ בاره بــہ جهنـَـҐ

ما رפ همـــہ בפس בارטּ...

اعتقادات هر ڪسے مثل مسواڪـہ
خواهشا تو حلق بقیـہ نڪنیـטּ !

 •بــآیَـב بِهــ بَعضـــ هــــآ گُفــتـــــ :·

ظَـرفــیـتــِـ پُشتـــــ تَڪِـمیل َاـωـت

لـُـطفــآ از جـُــلـפּ خَنــجَــر بـِــزَטּ!!! 

اومَدیــــــم زِندِگیـــــــــ کُنیـــــم
زِندِگیـــــ پیـــــشـ دَستـــــیـ کَـــــرد :(

خدایا

خودِمونیــــم اِنگـــآر خآک کَم آوردیــــــــے  

بَعضیـــ آدَمآرو با لَجَنـــْـ مآس مآلیــ کَردیـــــآ


zibazibazibaziba


دختر کوچولو : چیکارم داشتی ؟

.
.
.

پسر کوچولو : میشه با پسرای دیگه بازی نکنی ؟


آخه من دوست دارم ...


.

چیــــــــ گفتــــــــــــــــــی ؟!؟

تک پری ؟!؟؟

اها فهمیدمـــــــ تک تک با همه میپریـــــــ


به جایی رسیدم که دلم میگه:

  اره ....

 ولی تجربم میگه :

  خفه!


چقد سخته از کنار عشقت ردشیو

باخودت بگی:

"اون غریبه چقدر شبیه  خاطراتم بود"

در کمر پدرمان بودیم جایمان خوب بود

سال ها پیش

شبی که پدر جوان بود

 مادر جوان تر


ثانیه ها نیمه شب را نشان می داد


و وقت خوابیدن کنار هم


عشوه ای بر پا شد


ما از کمر پدر انتقال یافتیم


به شکم مادر


ما با گوش خودمان شنیدیم


که فنر های تخت راضی نبودن


از این سفر


نُه ماه ما به هر دری کوبیدیم


در شکم مادر


که بیخیال ما شوید
نشد


به دنیا آمدیم که ای کاش


سَرزا رفته بودیم


حالا هر روز هزار بار


به خودمان می گوییم


ای کاش در آن


خود ارضایی های دوران بلوغ پدر


نوبت ما بود که به دستمال کاغذی آمیخه می شدیم


و در سطل آشغال می افتادیم


که آن دستمال کاغذی


شَرف داشت به این


دنیای کاغذی ..

.

ﻗﻬﻮﻩ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﻓﻨﺠﺎﻥ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺖ


ﭼﺎﯼ ﺭﺍ ﻧﻮﺷﯿﺪ ﻭ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺖ


ﻋﺎﺷﻘﺶ ﺑﻮﺩﻡ، ﺩﻝ ﻣﻦ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺖ


ﺍﻭ ﻧﻤﮏ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﻧﻤﮑﺪﺍﻥ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺖ


ﺣﺎﻝ، ﺍﻭ ﻫﺴﺖ ﻻﯾﻖِ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﻫﺴﺖ


      ﻻﯾﻖِ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﺎ ﺁﺩﻣﻬﺎﯼ ﭘَﺴﺖ


ﻣﻦ ﻫﻢ ﻣﺴﺖ ﺍﺯ ﻣِﯽ ﻭ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﺑﺪﺳﺖ


     ﺯﯾﺮﺳﯿﮕﺎﺭﯾﻢ ﮐﺠﺎﺳﺖ؟!


ﯾﺎﺩﻡ ﺁﻣﺪ، ﻟﻌﻨﺘﯽ ﺁﻧﺮﺍ ﺷﮑﺴﺖ!


ﭘُﺮ ﺯِ ﺧﺎﮐﺴﺘﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﯾﻦ ﻗﺎﺏ ﻋﮑﺲ.. ﺭﺍﺳﺘﯽ


     ﻋﮑﺴﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﯾﺎﺩﺕ ﻫﺴﺖ؟؟


ﺍﯾﻦ ﯾﮑﯽ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﮑﺴﺖ . .




 

دنیـآـی مجـآزـی اونـبیرونـه

که همـه با نقابنـ ، همـه تو قیافَنـ
دنیاـی واقعـیاینجـآس

همه بی ریـآ و خاکـی

کـسـیزخماشـونمیپوشونـه

کــســـی اشکاشـوپـآک
نمیکُنـه
کَــســی بغضاشو قورتـ نمیدـه

دیدـی؟دنیاـی واقعـی همینجـآس